کد مطلب:318396 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

گفتار سوم
مواضع و خدمات آیات عظام حائری و بروجردی

مقدمه



بعضی از نویسندگان، عملكرد و فعالیت سیاسی عالمان دینی را به سه دسته طبقه بندی نموده اند:(1)



دسته اول: افراد نظریه پرداز، مانند: آیت الله نائینی.



دسته دوم: به عنوان چهره سیاسی و برجسته، مانند: مدرس.



دسته سوم: نه نظریه پرداز هستند و نه یك عنصر سیاسی و دلایل زیادی هم برای عدم دخالت ایشان در امور سیاسی وجود دارد. از جمله این دسته، آیت الله حائری را نام می برند؛ در صورتی كه با توجه به گفتار اول از فصل اول كه گفتمانهای سیاسی شیعی در ایران مورد بررسی اجمالی قرار گرفت و با توجه به نارضایتی های فرهنگی و اقدامات خصمانه و ضد دینی رضاشاه، هیچ سیاستی به غیر از «استراتژی بقا» نمی توانست حوزه علمیه قم را از دوران پر مخاطره رضاخانی نجات دهد و دلیل دیگر بر سیاسی بودن روش و شناخت صحیح او از شرایط زمانی، گفتار امام خمینی قدس سره است به این مضمون كه اگر شیخ هم در این زمانی كه ما هستیم، بود، همین روش و سیاست را انتخاب می نمود.(2)



مواضع سیاسی آیت الله حائری



آیت الله حائری در قضیه مشروطیت، بی طرفی كامل خود را حفظ كرد و نه در صف مستبدان بود و نه در جرگه مشروطه خواهان و بارها و بارها به طور مستقیم اظهار نظر كرده بود كه:



«من در مسایلی كه از كُنه آن آگاهی ندارم، به هیچ وجه دخالت نمی كنم،و از آنجایی كه ایران كشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار كشورهای قدرتمندی چون روس و انگلیس می باشد، امكان دارد سیاستها و خطوط سیاسی كه در ایران وجود دارد، از سوی این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد، و كسانی كه در سیاست دخالت می كنند، امكان دارد ملعبه دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند.من اگر در كشور فرانسه، انگلیس و روس بودم، مسلماً در سیاستدخالت می كردم، چون خطوط سیاسی در آنجا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمی شود. بنابراین، دخالت خود را درسیاست، مقدور نمی بینم. گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم كه باعث شوم خون بیگناهان ریخته شود».(3)



نهضت مشروطه از حوادث عمده قبل از تأسیس حوزه علمیه قم است و قضایای دوران رضاشاه، همچون كشف حجاب، متحدالشكل شدن لباسها، امتحان گرفتن از طلاب به وسیله وزارت معارف و مسئله مهاجرت یهودیان به فلسطین، مسایل مختلفی را در بر می گیرد كه نقش حاج شیخ در برخورد با این حوادث در مقام ریاست حوزه علمیه قم، قابل تأمل است.



آیت الله حائری با توجه به موقعیتی كه دارا بود، از حاكمان انتظار داشت، نه تنها در راه رعایت عقاید اسلامی و مردم بكوشند، بلكه در گسترش عدالت و رفع ظلم از مردم كوشا باشند و اگر مواردی پیش می آمد كه مردم برای دادخواهی نزد او می رفتند، اقدامات لازم را جهت رفع ظلم انجام می داد و نسبت به درخواست مردم بی اعتنا نبود.



تبعید عالمان دینی و مسئله جمهوری خواهی رضاخان



هم زمان با تبعید عالمان حوزه علمیه نجف به ایران و استقرار آنان در قم، قضیه جمهوری خواهی رضاخان مطرح شد.



پس از مسافرت احمد شاه به اروپا، سردار سپه، فعالیت خود را در برقراری یك رژیم جمهوری، به تأسی از آتاتورك در تركیه آغاز كرد. وی برای اجرای این اندیشه نیاز به همكاری و كمك رهبران مذهبی داشت، اما بیشتر روحانیان، مخالف جمهوریت بودند؛ زیرا تصور می كردند در این صورت قانون اساسی مشروطه، لغو خواهد شد و عالمان دینی نخواهند توانست دین و مذهب رسمی را اسلام و شیعه قلمداد كنند و اصل اول و دوم متمم قانون اساسی را به قوت خود نگه دارند؛ زیرا احتمال می دادند كه مثل تركیه پس از رسمیت یافتن جمهوری، دین و مذهب ملغا گردد و ایران نیز به سرنوشت تركیه مبتلا شود.



به هر حال، در گردهماییهای مخفی بین نائینی، اصفهانی و حائری، آنان توانستند رضاخان را قانع كنند كه خطری از جانب احمدشاه نمی تواند كشور را تهدید كند؛ چرا كه مطابق قانون اساسی، شاه از مسؤولیت مبراست و شاه مشروطه، از سلطنت مطلق برخوردار نیست.



آیت الله حائری به جهت ضرورت و مصلحت مردم و اینكه جمهوری خواهی به هیچ وجه مورد تأیید رهبران مذهبی و مردم نبوده است، اعلامیه معروف خویش را به اتفاق آیت الله نائینی و اصفهانی صادر كرد.



آیت الله حائری و بازداشت آیت الله محمدتقی بافقی



در عید نوروز سال 1306ه .ش. خانواده رضاشاه بدون حجاب كامل در حرم حضرت معصومه علیها السلام حضور می یابند و شیخ محمدتقی بافقی به آنان اعتراض می كند. رضاخان از این ماجرا عصبانی می شود و به قم می آید و در حرم شخصاً مرحوم بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داده و به تهران می فرستد.



آیت الله حائری با تدبیر و تأمل تنها حكمی یك خطی صادر می كند: «صحبت و مذاكره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است». برخی در مورد چنین حكمی معتقدند كه این اقدام رژیم طرحی از پیش تعیین شده برای انهدام حوزه بوده و رژیم با صحنه سازی این واقعه، در صدد به دست آوردن بهانه ایی بوده است تا بتواند حوزه را منحل كند.(4)



تغییر لباس روحانیان و امتحان گرفتن از طلاب



با كنار گذاشتن نمایندگان مخالف رژیم در انتخابات دوره هفتم مجلس شورای ملی، و تبعید آیت الله سید حسن مدرس به شهر خواف، زمینه برای اعمال فشاربیشتر بر روحانیان فراهم گردید و مجلس نیز قانون متحدالشكل ساختن لباس رادر ششم دی ماه 1307ه .ش. به تصویب رسانید و این قانون در سال 1308 به مورد اجرا گذاشته شد.



براساس این مصوبه، افرادی مجاز به استفاده از لباس روحانیان بودند كه در امتحاناتی كه از طرف وزارت معارف برگزار می شد، موفق به دریافت تصدیق طلبگی شوند و در غیر این صورت، می بایست به لباس متحدالشكل در بیایند.



آیت الله حائری نسبت به برگزاری امتحانات نهایی طلاب در تهران به وسیله وزارت معارف اعتراض كرده و ریاست الوزراء مجبور شد كه به وزارت معارف دستور دهد كه امتحانات را در قم برگزار نماید.(5)



دولت در اجرای قانون امتحان گرفتن از طلاب و صدور مجوز عمامه برای روحانیان، مشكلات بسیاری ایجاد نمود و كارشكنی حكومت برای صدور جواز برای افرادی كه شایستگی گرفتن جواز را داشتند، باعث شد آیت الله حائری برای مقابله با طرح دولت شخصاً برای عده ای اجازه اجتهاد و رسیدگی به امور شرعیه صادر كند.



هنگامی كه فشارهای دولت بر روحانیان افزوده شد، آیت الله حائری با وجود كسالت شدید و با اینكه آخرین ماه های زندگی خود را می گذراند از توجه به معضلات غافل نبود و از مسئولان حكومتی خواهان كم شدن فشار بر طلاب و روحانیان شد و سرانجام اینكه آیت الله حائری در بحرانی ترین زمان ممكن و تا آنجا كه مقدور بود و ضرورت ایجاب می كرد، در برابر تنگناهایی كه دولت بر روحانیان وارد می آورد، ایستادگی كرد و پیوسته طلاب را در برابر فشار رژیم تشویق به صبر و پایداری می نمود و آنان را ترغیب به استقامت و ادامه تحصیل علوم اسلامی می نمود.



حاج شیخ از حساسیتهای رژیم به خوبی آگاه بود و به همین جهت، به طلاب توصیه می كرد كه «دسته جمعی بیرون نروید، چرا كه اگر عمال حكومت كثرت شما را ببینند، ممكن است احساس خطر كنند و برایتان توطئه بچینند».(6)



مهاجرت یهودیان به فلسطین و نگرانی نسبت به سرنوشت مسلمین



از سال 1312ه .ش. كه دولت انگلیس براساس تمهیدات از پیش تعیین شده، اجازه عبور كلیمیان را از ایران به فلسطین صادر نمود، افزایش روزافزون خیل مهاجرین به فلسطین، موج شكایات و اعتراضات مسلمین را فزونی بخشید.(7)



در این هنگام بود كه برخی از علمای قم كه در رأس آنان آیت الله حائری قرار داشت با ارسال تلگرافی به رضا شاه از دولت ایران كه درباره قضیه فلسطینسكوت كامل اختیار كرده بود خواستند به حمایت از مردم فلسطین برخاسته، اقداماتی انجام دهد.(8)



مورد دیگری هم از واكنشهای حاج شیخ در توجه به سیاست جهانی موجود است. در این مورد سید محسن صدرالاشراف در سال 1307ه .ش. خاطره ای از آیت الله حائری نقل كرده و نوشته: «از اوضاع وقت به طوری گریه كرد كه مثل باران اشك می بارید و گفت انگلیسیها حلقوم اسلام و مسلمین را گرفته اند و تا آن را خفه نكنند، دست بردار نیستند».(9)



مواضع آیت الله حائری در قضیه كشف حجاب



تحلیل گران تاریخ معاصر ایران عموماً برآن اند كه كشف حجاب یكی از اساسی ترین اقدامات حكومت رضاشاه برای غربی كردن ظواهر كشور بوده است.(10)



رضاشاه پس از سفر به تركیه در سال 1313ه .ش. عقیده خود را در مورد رسمی كردن كشف حجاب جامه عمل پوشاند و رسماً در 17 دی ماه 1314ه .ش. موضوع كشف حجاب اعلام گردید.



آیت الله حائری مهم ترین عكس العمل خود را در برابر رژیم نشان داد و تلگراف معروف خود را در تاریخ 11 تیرماه 1314ه .ش. این گونه صادر كرد:



«حضور مبارك اعلیحضرت شاهنشاهی ظل الله مُلكه، بعد از تقدیم ادعیه خالصانه، مشهود خاطر همایونی بوده كه احقر همیشه تعالی و ترقی دولت علیه را منظور داشته و اهم مقاصد می دانسته فعلاً هم به همین منظور نظر عرضه می دارد اوضاع حاضره كه برخلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری علیه السلام است، موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است، البته بر ذات ملوكانه كه امروزه حامی و عهده دار نوامیس اسلامیه هستید، حتم و لازم است كه جلوگیری فرمایید عموم اهالی ایران بلكه مسلمین دنیا را قرین تشكر فرموده، امید است رفع اضطراب این ضعیف و عموم ملت شیعه بشود. الاحقر عبدالكریم حائری».(11)



گفته شده است كه پس از تلگراف، رضاشاه برای تحكیم و قدرت نمایی بیشتر شخصاً به قم و به منزل آیت الله حائری رفته و گفته: رفتارتان را عوض كنید و گرنه حوزه قم را با خاك یكسان می كنم، كشور مجاور ما (تركیه) كشف حجاب كرده و به اروپا ملحق شده است، ما نیز باید این كار را بكنیم و این تصمیم هرگز لغو نمی شود.(12)



پس از این ماجرا در جواب اینكه چرا شما اقدام نمی كنید، چرا مبارزه نمی كنید؟ ایشان گفتند: «كسی كه می خواهد قیام كند باید طرفدار داشته باشد. باید همه قیام كنند و از خود گذشتگی داشته باشند. من با نماینده مجلس یا وزیری كه حاضر نیست از ماهی دویست تومان بگذرد، با تاجری كه حاضر نیست از منافع خودش دست بكشد، چه كار می توانم بكنم!».(13)



آیت الله حائری و تبعید آیت الله مدرس



شیخ آقابزرگ تهرانی در این زمینه می نویسد:



«آیت الله حائری مطئمن بود كه مقصود رژیم از تمام سخت گیریها، خود اوست و با این اقدامات او را هدف قرار داده است و از گوشه و كنار آیت الله حائری را تحریك می كردند كه سخنی بگوید [یا حركتی كند]تا بهانه ای به دست رژیم دهد، اما او هشیار بود و از این مطلب غافل نبود».(14)



در این خصوص، آیت الله اراكی شاگرد نزدیك حاج شیخ با واسطه ای از وكیل قم در مجلس شورای ملی نقل می كند كه رضاشاه گفت: «اگر نفس می كشید شیخ عبدالكریم یا كلمه ای می گفت، فوری ماشین در خانه اش حاضر می كردم و می فرستادمش آنجایی كه عرب نی اندازد».



بنابراین، طبیعی بود كه حاج شیخ جهت استوار ساختن پایه های تازه تأسیس حوزه علمیه قم، از موضع گیریهای تند در برخی از مسایل پرهیز كند.(15)



رحلت آیت الله حائری و واكنش حكومت



ترس و وحشت رژیم از برگزاری مراسم متعدد در رثای آیت الله حائری باعث گردید كه اعلام گردد تنها یك مجلس بزرگداشت در هر شهری برگزار گردد و بازارها و مدارس و ادارات حق تعطیل كردن را ندارند.(16)



ظاهراً وفات آیت الله حائری ضربه سختی بر تكاپوهای روحانیون در ایران زد، پس از رحلت او بیش از گذشته عرصه بر روحانیان تنگ شد. و براساس نوشته عبدالهادی حائری این وضعیت تا آمدن آیت الله بروجردی ادامه داشت و نه تنها حوزه قم نتوانست تكاپوهای خود را گسترش دهد، بلكه حتی دچار محدودیتهای سخت تر از سوی حكومت ایران شد.(17)



از جمله دلایل اساسی سخت گیریهای بیشتر رژیم این بود كه آیت الله حائری تا زمانی كه در قید حیات بود با روش خاص خود بین حكومت و مركز روحانیت در قم حالت توازن و تعادل ایجاد می كرد و رژیم به خاطر هوشیاری و تدبیر او نمی توانست بر فشارها و سخت گیریها نسبت به روحانیان بیفزاید و روش خاص او جنبه بازدارنده حكومت از اعمال خشونت آمیز یا تهدید عملی حوزه را داشت؛ اما با رحلت وی، نیروی بازدارنده عمال حكومت نیز از میان رفت و چنین بود كه روز به روز بر سخت گیریها افزوده می شد.



البته این مسئله به معنی نادیده انگاشتن دستاوردهای عظیم آیت الله حائری در تأسیس حوزه و تربیت علمای برجسته نیست، اوج فشارها و تضییقاتی كه بر روحانیان وارد می شد، پس از مدتی، حداقل پس از پایان كار رضاشاه فروكش نمود و با آمدن آیت الله بروجردی به قم فصل جدیدی در تحركات روحانیت در حوزه قم آغاز گردید.(18)



حضور آیت الله بروجردی در قم



آیت الله العظمی حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی در سال 1292 (ماه صفر) در شهر بروجرد چشم به دنیا گشود و علوم مقدماتی را در بروجرد آموخت و در سن 18 سالگی در سال 1310ه .ق. رهسپار حوزه علمیه اصفهان گردید. در مدت نه سال اقامت در اصفهان. از علوم و فنون متداول بهره های كافی اندوخت و در بیست و هفت سالگی به ملكه اجتهاد دست یافت و در فقه و اصول صاحب مبنا شد و برای تكمیل تحصیلات، روانه حوزه علمیه نجف گردید و مدت نُه سال از حوزه درس آیت الله ملا محمدكاظم خراسانی، مصنف كتاب «كفایة الاصول» و نیز از درس آیت الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) استفاده نمود و علاوه بر تحصیل به تدریس و تألیف می پرداخت.



وی در اواخر سال 1328ه .ق. به بروجرد باز می گردد و سی و سه سال در آن شهر اقامت می نماید و در این مدت علاوه بر تدریس و اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم در اوقات فراغت، مشغول تألیف و تصنیف كتابهایی در فقه، اصول، رجال و حدیث بود.



آیت الله بروجردی با توجه به دعوت مراجع تقلید آن روز قم و سایر علمای بزرگ حوزه علمیه قم، سرانجام در روز 14 محرم سال 1364 مطابق با 9/10/1323ه .ش. در میان استقبال زاید الوصفی وارد قم شد.



از بدو ورود آن فقیه بزرگ، مرحوم آیت الله صدر جای نماز خودشان را در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام به ایشان واگذار نمود و مرحوم آیت الله حجت نیز وقت تدریس فقه خود را به ایشان واگذار كرد و آیت الله خوانساری در تجلیل و معرفی و تحكیم اساس مرجعیت ایشان تلاش ارزشمندی به عمل آورد.



آیت الله اصفهانی مرجع نامی آن عصر در روز دوشنبه 13/8/1325ه .ش. مطابقبا نهم ذی حجه 1365 و چهار ماه بعد، آیت الله قمی از دنیا رفتند و بدین گونهاز سال 1326ه .ش مرجعیت عامه آیت الله بروجردی محرز و حوزه علمیه قم رونق كامل گرفت.(19)



روش فقهی آیت الله بروجردی



در میان فقهای قرون گذشته، چندین علم به عنوان مقدمه اجتهاد مطرح بوده اندكه عبارت اند از: علم نحو، صرف، لغت، منطق، كلام، اصول، تفسیر، حدیث ورجال، لیكن در نظر متأخرین، یعنی علمای قرن اخیر تنها علم اصول را عمده و اساس اجتهاد دانسته اند؛ ولی امتیاز آیت الله بروجردی در میان فقها این بود كه «به تاریخ فقه آشنا بود و سبك فكرهای مختلف قدما و متأخرین را می شناخت و بعضی را تأیید و نسبت به بعضی انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه می دانست، همچنین بر حدیث و رجال حدیث تسلّط كامل داشت، طبقات روات و محدثین را كاملاً می شناخت و خود یك طبقه بندی مخصوصی كرده بود كه بی سابقه بود، با یك نگاه به سند حدیث اگر خللی در سند آن حدیث وجود داشت، درك می كرد. وی بر فقه سایر فرق مسلمین و روش و مسلك آنها آشنا بود. كتب حدیث و رجال حدیث آنان را نیز می شناخت».



مرحوم آیت الله بروجردی «با همه تبحری كه در اصول فقه داشت كمتر مسایل فقهی را بر مسایل شكی اصولی مبتنی می كرد و هرگز گرد مسایل فرضی نمی رفت». «با قرآن و تفاسیر آشنایی كامل داشت، حافظ كل قرآن نبود، اما نیمه حفظ داشت. تاریخ اسلام را خوانده و آشنا بود. نتیجه همه اینها جوّ و محیطی را كه آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطی را كه اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایی كه فقه در آنجاها تدریجاً رشد كرده و پرورش یافته كاملاً می شناخت و بدیهی است كه این جهات به وی روشن بینی خاصّی داده بود».(20)



آیت الله بروجردی و وحدت اسلامی



«یكی از مزایای آیت الله بروجردی توجه و علاقه فراوان به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی بود و چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می دانست كه سیاست حكام گذشته در تفرقه ودامن زدن آتش اختلاف تا چه اندازه تأثیر داشته است. و عنایت داشت كه در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداكثر استفاده را می كنند و بلكه به آن دامن می زنند. همچنین توجه داشت كه دوری شیعه از سایر فرق سبب شده كه آنها شیعه را نشناسند و درباره آن تصوراتی دور از حقیقت بنمایند. به این جهات، بسیار علاقه مند بود كه حسن تفاهمی بین شیعه و سنّی بر قرار شود كه از طرفی وحدت اسلامی كه منظور بزرگ این دین مقدّس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور كه هست به جامعه تسنّن كه اكثریّت مسلمانان را تشكیل می دهند، معرفی شود».(21)



یكی دیگر از شاگردان آن مرجع می گوید:



«این نكته را یادآور می شوم كه هواخواهان تقریب مذاهب و وحدت مسلمین همه جزو مصلحان و علما و اصلاح طلبان جامعه بوده اند و كسانی كه در فكر اصلاح جهان اسلام و عزت اسلام و مسلمین بوده اند. همه آنان در تلاش فكری و عملی خود به این نقطه رسیده اند تا مسلمانها متحد نباشند، اصلاح نخواهند شد و هرگونه اصلاح نسبت به جامعه اسلامی، متوقف بر وحدت جهان اسلام است. بنابراین، مرحوم آیت الله بروجردی پیش از آنكه از هواخواهان تقریب مذاهب باشد، از مصلحان عالم اسلام بود و افكار اصلاحی او در سراسر عمر با بركت او و به خصوص در ایام مرجعیت و زمامداریش كاملاً به چشم می خورد».(22)



آیت الله بروجردی قدس سره با وجود علاقه شدیدی كه به وحدت مسلمانان داشت و از هر اقدامی در این راستا كوتاهی نمی كرد، كاملاً به پیامدها و افكار عمومی توجه داشت و تَرَتُب فایده را اساس كار می دانست. در این رابطه، آقای واعظزاده در خاطرات خود آورده كه در زمانی كه بیت المقدس هنوز در تصرف اردن بود و هر سال در آنجا كنفرانس اسلامی برگزار می شد، یك سال از ایران نیز هیأتی به همراهی نواب صفوی و دكتر حاذقی در آن كنفرانس شركت كردند و پس از بازگشت، دكتر حاذقی ضمن گزارش خود به معظم له گفت كه تنها نتیجه آن تصمیم به جمع آوری اعانه برای فلسطینیان شد. آیت الله بروجردی در جواب فرمود:



«آقای فلسفی به من گفتند كه آیا من در آن جمع شركت كنم؟ من گفتم: اگر می دانید فائده ای بر آن مترتب می شود، بروید وگرنه شركت نكنید؛ زیرا خواهند گفت: مسلمانها همه به اتفاق جمع شدند، اما آنها كاری از پیش نبردند و این امر ضررش بیش از نفعش می باشد».(23)



ترجیح حكومت فراگیر اهل سنت بر تفرقه



واعظزاده می نویسد: معظم له در ادامه بیان مسئله فلسطین، اضافه فرمود:



«هنگامی كه خلافت عثمانی وجود داشت، این قبیل كارها را می توانست انجام دهد و حالا با وضعیت فعلی از مسلمانها كاری ساخته نیست».



نویسنده در ادامه آورده:



«من بعدها در سخن آن مرد فكر می كردم كه او همان خلافت عثمانیرا با همه نقصی كه داشته، وجودش را بهتر از عدمش می دانست ومعنی این سخن آن است كه مسلمانها اگر یك حكومت اسلامی قدرتمندی داشته باشند و اگرچه از اهل سنت، روابطشان با دیگر اقوام بهتر از آن است كه چنین قدرتی نباشد تا از منافع مسلمین دفاع كند؛ لذا این سخن زمینه فكری آن مرد را در حكومت اسلامی و بعد سیاسی اسلام، روشن می كند».(24)



نویسنده در تحلیل این سخن كه وجود چنین حكومتی در جهان اسلام می توانست مدافعی برای سرزمینها و منافع مسلمانان باشد و دیدگاه مرحوم بروجردی نظری به حق و مطابق واقعیت تاریخی است، خاطره ای از پدرش نقل می كند:



«آیت الله بروجردی می فرمود: گاه به گاه خلیفه عثمانی (ظاهراً سلطان عبدالحمید منظور او بود) به دولت روس تزاری، اعلام می كرد كه جامه پیغمبر را به تن می كنم و به مسلمانها اعلان جهاد می دهم، این تهدید مؤثر می افتاد و دولت روس روی آن حساب می كرد».(25)



دار التقریب و رابطه با علمای دیگر مذاهب



استاد مطهری قدس سره درباره تأسیس دار التقریب وارتباط آن با آیت الله بروجردی می نویسد:



«از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له كه هنوز ایشان در بروجرد بودند، «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» به همت جمعی از روشنفكران سنّی و شیعه تأسیس شد. معظم له در دوره زعامت خود تا حدّ ممكن با این فكر و با این مؤسسه كمك و همكاری كرد. برای اولین بار بعد از چندین صد سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنّی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمود شلتوت مفتی مصر و رئیس جامع الازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله گردید».(26)



استاد مطهری فتوای معروف شیخ شلتوت درباره به رسمیت شناختن مذهب شیعه را متأثّر از تفاهم او با آیت الله بروجردی می داند.(27)



رابطه آیت الله بروجردی با علمای اهل سنت كه همفكر او بودند و به اتحاد مسلمین می اندیشیدند، به گونه ای بود كه برای آنان طلب رحمت می كرد؛ لذادرباره شیخ عبدالمجید سلیم كه از مؤسسان و اعضای ثابت دار التقریب و مفتی الازهر بود، می گوید:



«خدا رحمت كند شیخ عبدالمجید سلیم را كه هرگاه صحبت فاجعه عاشورا می شد، بسیار متأثر می گردید و می گفت: این فاجعه لكه ننگی بر دامان اسلام است كه به هیچ وسیله ای نمی توان آن را پاك كرد».(28)



آیت الله بروجردی در راستای همگرایی با علمای دیگر فِرق اسلامی نسبت به مسایل اختلافی با ظرافت، برخی را با توجه به تاریخ توجیه می نمود كه برای مثال وجوب نماز اول وقت نزد اهل سنت را برداشتی از سیره عملی پیامبرصلی الله علیه وآله می دانست كه آن حضرت به جهت امام جماعت بودن در وقت معین اقامه نماز می نمود. بعضی از مسایل اختلافی، مانند: تحریف قرآن را مطرح نمی كرد و برخی دیگر چون خلافت و امامت را قضیه ای تاریخی و بی فایده در زمان حاضر می دانست و می فرمود بر مشتركات تكیه كنید و در حدیث ثقلین قدر متیقن را كه مودت اهل بیت است به اهل سنت گوشزد كنید؛ كما اینكه فتوای شیخ شلتوت در رسمیت شیعه نیز براساس همین حدیث مشترك می باشد.(29)



یكی دیگر از صاحب نظران آشنا با آیت الله بروجردی در مورد هدف ایشان از اتحاد می گوید: اهداف اصلاحی ایشان سطحی نبود و مسایل سیاسی را در بر می گرفت؛ ولی در مسایل سیاسی، انقلابی نبودند و ما طلبه های انقلابی از مشی سیاسی ایشان راضی نبودیم؛ اما امروز كه تحلیل می كنیم، راضی تر از آن روز هستیم. درد بزرگ دنیای اسلام در آن روز و امروز یكی این بود كه انگلیس می دانست دین دشمن و مانع اصلی آنهاست و لذا در صدد تضعیف دین و روحانیت كه سردمدار آن بود، برآمدند. مسئله بعدی اینكه استعمار سعی كرد نگذارد در داخل، نیروهای مؤثر باهم متحد باشند و در صحنه بین المللی كشورهای اسلامی به هم برسند و سیاست اصلی آنها تفرقه انداختن بود. در چنین وضعیتی این دو بزرگوار (آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت) در مقابل استعمار ایستادند؛ اما نه با مبارزه سیاسی و علنی، بلكه یك راه عملی («دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» و ارتباط میان حوزه علمیه قم و دانشگاه الازهر قاهره) را در پیش گرفتند.(30)



آیت الله بروجردی و اعزام مبلّغ به كشورهای غربی



استاد مطهری درباره اعزام مُبَلّغ به خارج از جهان اسلام توسط آیت الله بروجردی می نویسد:



«معظم له كه علاوه بر جنبه فقاهت مطالعاتی در متن اسلام و معتقدات اسلامی داشت و اسلام را خیلی بی پیرایه و عریان از توهمات عوامانه پذیرفته بود و از طرفی برخلاف اقران و اسلاف خود از تاریخ قرون جدید و اوضاع عصر حاضر تا حدود نسبتاً خوبی آگاه بود، معتقد بود كه اگر حقایق فطری اسلامی بر افكار حقیقت جو و كاوشگر و كم تعصب اروپائی عرضه شود، این دین حنیف را تدریجاً خواهند پذیرفت و روی همین جهت نماینده به آلمان و آمریكا اعزام كرد.(31)



با توجه به حضور تجار و دانشجویان ایرانی در هامبورگ، آقای محقق به آلمان اعزام شد و مسجد هامبورگ را بنا كرد و به خدمات فرهنگی و معرفی اسلام پرداخت. آقای مهدی حائری یزدی عازم آمریكا شد و در واشنگتن به فعالیت پرداخت و سپس به كانادا رفت و ضمن تدریس در دانشگاه مك گیل به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود و اوائل انقلاب به ایران بازگشت».(32)



آیت الله بروجردی و همكاری دین و علم



در زمان آیت الله بروجردی نظام آموزش و پرورش و فرهنگ به سمتی سوق داده می شد كه فارغ التحصیلان نسبت به ارزشهای دینی بی تفاوت گردند و پذیرای اهداف و برنامه های رژیم و مجریان آن باشند و در دوران تحصیل نیز نیروی مانور در برابر باورهای سنتی و دینی محسوب شوند و برخی از لوایح انقلاب سفید كه تا زمان حیات او امكان بروز و اعلام پیدا نكرده بود، همچون سپاه دانش و... ناظر بر همان هدف بود. بنابراین:



«از جمله مزایای برجسته آیت الله بروجردی كه نماینده طرز تفكر روشن وی بود، عَلاقه مندی وی به تأسیس دبستانها و دبیرستانهای جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود كه دانش آموزان را دین و هم علم بیاموزند. ایشان دیانت مردم را در بی خبری و بی اطلاعی و بی سوادی آنها جستجو نمی كرد. معتقد بود كه اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا و هم متدین خواهند شد. بنابراین، مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه دادكه صرف تأسیس بعضی از دبستانها و دبیرستانها شود... این اقدام معظم له بسیار قابل تحسین است».(33)



برخورد با رژیم



آیت الله بروجردی در برگشت از سفر حج برای زیارت به عتبات مشرف شده و در جلسه ای با آیات عظام نجف به ایشان گفته بودند: اوضاع در ایران چگونه است؟ آیا می شود علیه رضاخان كاری كرد؟ آن جلسه لو رفته بود و وقتی به مرز ایران می رسد، دستگیر و به تهران منتقل و در یكی از پادگانها بازداشت می شود. رضاخان برای ملاقات ایشان می آید. از آیت الله بروجردی نقل شده است كه برای هر دوی ما نیمكت گذاشته، نشستیم. من برای این كه بفهمانم تحت تأثیر قدرت و مقام او قرار نگرفته ام، دستم را گذاشتم روی لبه نیمكت و به آن تكیه دادم. او حرفهایش را زد و مطالبی رد و بدل شد.(34)



مرحوم آیت الله بروجردی هرگاه از اقدامات دولتهای وقت ناراضی بود و دولت كسی را برای رضایت خاطر ایشان به قم می فرستاد، بسیار صریح و با صدای بلند می فرمود: نمی پذیرم؛ به طوری كه فرستاده دولت هم می شنید و می رفت و به رئیس دولت وقت، گزارش می داد. همین برخورد موجب می شد كه دولت در كار خود تجدیدنظر كند و موجبات رضایت خاطر ایشان را فراهم آورد.(35)



مخالفت با ازدواج شاه با یك زن ایتالیایی



هنگامی كه شاه می خواست با یك زن ایتالیایی، ازدواج كند. برای این موضوع احتیاج به موافقت آیت الله بروجردی بود. خیلی تلاش شد كه ایشان، فتوا به جواز ازدواج دائم با غیر مسلمان بدهد.



آیت الله بروجردی، حتی ازدواج موقت را هم فتوا نداد، با اینكه حداقل ازدواج موقت با اهل كتاب بلا اشكال است. گرچه آیت الله بروجردی چه دائم و چه موقت را بلا اشكال می دانست.



شاید این عدم فتوا به جواز ازدواج با غیر مسلمان، به خاطر این بود كه در آن شرایط، این ازدواج را به خصوص برای شاه به صلاح مسلمین نمی دانست.(36)



فدائیان اسلام، آیت الله كاشانی و جبهه ملی



آیت الله سید حسین بُدَلا از آیت الله بروجردی نقل می كند: «بنده در آن زمان، در موقعیتی بودم كه با یك مثلثی (به تعبیر آیت الله بروجردی) با این سه گروه ارتباط داشتم كه یك ضلع آن فدائیان اسلام بود، ضلع دیگر آن آیت الله كاشانی و ضلع سوم جبهه ملی، با هر كدام به طریقی مرتبط بودم».



موضع آیت الله بروجردی نسبت به هر سه گروه این بود كه:



مواظب باشید این مثلث حفظ بشود و هیچ كدام از ضلع های آن از هم جدا نگردد؛ چرا كه اگر یك ضلع از این مثلث جدا شود، نه تنها به خود آنان ضرر می زند كه به روحانیت و اسلام نیز ضرر خواهد زد.



امّا حمایت ایشان از فدائیان اسلام در مرحله اول دستگیری حسین امامی، با وسایل مختلف توانست در آزادی ایشان مؤثر باشد؛ ولی چون پرونده غیر مختومه بود، در مرحله دوم دستگیری (در زمان نخست وزیری مصدق) باز آیت الله بروجردی كوشش بسیار كرد تا آزاد شود، اما ناگهان پرونده را به میان آوردند و او را اعدام كردند.(37)



در جریان مرحوم نواب، چون می بایست حكم دادگاه را شاه امضا كند، كسانی كه با شاه رابطه داشتند قول دادند از شاه خواهند خواست كه حكم اعدام را امضا نكند؛ اما جلسه محاكمه تا پاسی از شب ادامه داشت و ادامه جلسه به روز بعد موكول شد؛ ولی آن جلسه محاكمه پس از تنفس، حكم نهایی قتل را صادر و همان شب موافقت شاه را به دست آورده بودند. وقتی آن روز آیت الله بروجردی خبر شهادت او را شنید، بسیار متأثر شد و آن روز را تعطیل اعلام كرد.(38)



آیت الله بروجردی، روحاً با نهضت ملی نفت موافق بود، جریانی در قم پیشآمد كه به ناچار علناً از نهضت پشتیبانی كند و با كیاستی كه داشت متوجه شددر این قضیه دست دربار برای تضعیف دولت مصدق در كار است و درباریان می خواهند از این قضیه سوء استفاده كنند، لذا در ضمن درس با سخنانی به این مضمون گفت:



«رئیس دولت، با اینكه گرفتاری زیادی داشت، شخصاً با من تلفنی تماس گرفت. ایشان تمام تقاضاهای مرا انجام داده است. من از ایشان هیچ شكایتی ندارم. دولت برای مملكت خدمت می كند. طلّاب، پی درسشان باشند و قضیه را دنبال نكنند».(39)



آیت الله بروجردی، آقای كاشانی را مورد حمایت مادی و معنوی قرار می دادو برای ایشان مقرری تعیین كرده بود كه با واسطه به ایشان می رساند و هنگامیكه آیت الله كاشانی به قم مسافرت نمود و در منزل آقای خوانساری اقامت كرد،آقای بروجردی از ایشان دیدار كرد و آقای كاشانی هم به بازدید ایشان آمد.(40)زمانی كه قرار شد آیت الله كاشانی را محاكمه كنند، آیت الله بروجردی اجازه نداد،گفته بودند:



«آقای كاشانی اقرار كرده است كه به دستور وی رزم آرا به قتل رسیده است، فقیه می تواند مطابق استنباط و اعتقادش حكم كند و نباید برای این حكمش محاكمه شود و با پافشاری خود از محاكمه آیت الله كاشانی جلوگیری كرد. براساس این اقدام، هنگامی كه آیت الله كاشانی از حبس آزاد شد، تلگرافی به آیت الله بروجردی زد و بسیار تشكر كرد».(41)



اصلاحات ارضی



هنگامی كه برنامه اصلاحات ارضی مورد اعتراض آیت الله بروجردی قرار گرفت، شاه قائم مقام رشتی و صدر الاشرف را به قم می فرستد كه بگویند: دخالت در این امور در شأن شما نیست. آیت الله بروجردی جواب می دهند: «به شاه بگویید كاری نكنید كه عصایم را بردارم و عمامه ام را به سر بگذارم و تاج و تختش را ویران كنم».(42)



در همین راستا، شاه در پاسخ اعتراض آیت الله بروجردی نامه ای به این مضمون نوشته بود:



«اصلاحات ارضی، در ممالك اسلامی هم انجام گرفته است، مانند: تركیه، پاكستان و... مصالح كشور را باید رعایت نمود، نه خواسته های عده ای مال پرست را».



آیت الله بروجردی براساس شیوه ایی كه داشت پس از مشورت با شخصیتهای طراز اول حوزه، در جواب شاه نامه ای به این مضمون نوشت: «شما می گویید در ممالك دیگر اسلامی، قانون اصلاحات اجرا شده است، آن ممالك اول جمهوری شدند، بعد اصلاحات ارضی اجرا شد».(43)



امتیازات آیت الله بروجردی



استاد مرتضی مطهری از شاگردان معظم له در توصیف و بررسی اقدامات مرجع جهان تشیع، آیت الله بروجردی چنین اشاره می نماید:



«بررسی و تحلیل اقدامات معظم له كه سالها به صورت یك وزنه و یك قدرت اجتماعی زیسته، جریانهایی به وجود آورده و جلو جریانهایی را گرفته، در یك جا دم زده، و در یك جا سكوت كرده، ارزشهایی را بالا برده و ارزشهایی را پایین آورده، وجودش در تقویت و تضعیف بعضی جریانها مؤثر بوده، صدها میلیون تومان با مسؤولیت و رأی شخصی - چنان كه عادت جاری بر این است - به مصرف رسانده، بالأخره چندین سال به صورت یك عامل نیرومند اجتماعی زندگی كرده كه اساساً از عهده یك فرد خارج است. اگر بنا شود بررسیها از روی دقت و واقع بینی به منظور هدایت و ارشاد و روشن كردن جامعه صورت بگیرد، لازم است هیأتی از متفكرین بنشینند با فرصت تمام به محاسبه و تجزیه و تحلیل بپردزاند».(44) «... این مزایا و خدمات همانهاست كه از امتیازات ایشان است و مجموعاً در اقران و اسلاف ایشان وجود نداشته است و به اصطلاح گامی به جلو بوده و شایسته زنده نگه داشتن و پیروی است».(45)



نتیجه



در دوران حضور آیت الله بروجردی در حوزه علمیه قم (از 9/10/1323 تا 10/1/1340ه .ش.) وی علاوه بر مرجعیت و جواب گویی به سؤالات شرعی مردم، به سرو سامان دادن هرچه بیشتر به حوزه علمیه قم پرداخت.



ایشان با توجه به مقتضیات زمان و در راستای «استراتژی بقا» و «سیاست گریزی»و با منع ورود طلاب در بحثهای سیاسی، با بهره گیری از توان علمی خویش و باایجاد مكتب خاص فقهی خود با تسلط بر دیگر علوم اسلامی، از جمله: تفسیر، حدیث و رجال، به تدریس (و پرورش شاگردانی كه تعدادی از آنان در دوره های بعد، در زمره مراجع تقلید قرار گرفتند یا در اقصا نقاط كشور به تبلیغ و نشر معارف اسلامی پرداختند) و تألیف پرداخت(46) همچنین با نظارت بر نوع درسهایی كه توسط استادان در حوزه ارائه می شد، چه بسا تذكراتی در مواقع مقتضی به استادان یادآور می شد.(47)



با احیای آثار علمی عالمان پیشین(48) و ساختن مساجد و مدارس(49) و دیگر بناهای عام المنفعة در قم و سایر شهرها و كشورها، تأسیس و توسعه كتابخانه ها،(50) ایجاد زمینه تألیف، ترجمه و نشر حدود 300 عنوان جلد كتاب كه در بین این آثار كتاب «اصول فلسفه» در سال 1332 و كتاب «فیلسوف نماها» در سال 1333 به عنوان بهترین كتابهای سال كشور شناخته شدند(51) و حمایت از انتشار مجله از سوی فضلای حوزه،(52) ایجاد دفتر ثبت و ضبط اجازه نامه ها و مكاتباتی كه در ادای وظیفه مرجعیت انجام می گرفت،(53) تلاش در جهت وحدت اسلامی، و در پیش گرفتن رویه مماشات(54) با رژیم، اجازه استفاده از وجوهات در مدارس جدید،(55) زمینه های لازم برای افزایش طلاب از 2000 نفر به بیش از 6000 نفر فراهم شد(56) و موجب گسترش كمی و كیفی زمینه های تبلیغ در سراسر كشور و خارج از كشور، از جمله: مدینه، كویت، سودان، پاكستان، آلمان و آمریكا فراهم گردید.



در پی این تلاشها و كوششها و تدابیر، موجبات پدید آمدن نسل جدیدی از حوزویان را فراهم ساخت(57) كه بسیاری روشنفكر و قادر به فهم تحولات علمی، اجتماعی و سیاسی بودند و با درگذشت آیت الله بروجردی، «دوران سیاست گریزی» هم رو به افول رفت و دستاوردهای زحمات و خدمات آیت الله حائری و آیت الله بروجردی، زمینه ها را برای «مبارزه عملی برای تحقق حكومت اسلامی» به تدریج فراهم آورد كه در گفتار بعدی به چگونگی پیدایش گفتمان سیاسی جدید شیعه در حوزه علمیه قم و چگونگی ترویج و گسترش آن در سطح جامعه پرداخته می شود.

1. عمادالدين فياضي، پيشين، ص 76.

2. امام خميني قدس سره، صحيفه نور، ج 1، پيشين، ص 12.

3. عمادالدين فياضي، پيشين، ص 79.

4. همان، ص 90.

5. همان، ص 95.

6. همان، ص 97.

7. مرضيه يزدان، اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، تهران: سازمان ملي ايران، 1374، ص 30.

8. عمادالدين فياضي، پيشين، ص 99.

9. محسن صدر (صدرالاشراف)، خاطرات صدرالاشراف، تهران: انتشارت وحيد، 1364، ص 293.

10. حسام الدين آشنا، كشف حجاب در آئينه اسناد، گنجينه اسناد، دفتر اول، سال اول، بهار 1370، ص 6.

11. عمادالدين فياضي، پيشين، ص 100.

12. همان، ص 101.

13. همان، ص 101.

14. همان، ص 93.

15. همان، ص 94.

16. همان، ص 103.

17. عبدالهادي حائري، آن چه گذشت...، تهران: انتشارات معين، 1372، ص 15.

18. عمادالدين فياضي، پيشين، ص 104.

19. علي دواني، پيشين، صص 93 و 121.

20. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، تهران: انتشارات صدرا، 1363، صص 203-197.

21. همان، ص 204.

22. واعظزاده خراساني، آيت الله بروجردي و تقريب مذاهب اسلامي، روزنامه جمهوري اسلامي، 19/10/1379.

23. همان، 19/10/1379.

24. همان، 19/10/1379.

25. همان، 19/10/1379.

26. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، پيشين، ص 205.

27. همان، ص 204.

28. واعظزاده خراساني، پيشين، 19/10/1379.

29. همان، 19/10/1379.

30. علي اكبر هاشمي رفسنجاني، تقريب مذاهب در عصر جهاني شدن: گزارشي از نخستين روز كنگره بين المللي آيت الله بروجردي و شيخ شلتوت، روزنامه خراسان، 21/10/1379.

31. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، پيشين، ص 206.

32. علي دواني، پيشين، صص 258-255.

33. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، پيشين، صص 208-207.

34. محمد علي آبادي، الگوي زعامت سرگذشتهاي ويژه حضرت آيت الله العظمي بروجردي از زبان علما و مراجع، قم: انتشارات عصمت 1378، ص 200.

35. همان، ص 195.

36. همان، ص 196.

37. همان، ص 204.

38. همان، ص 205.

39. همان، ص 208.

40. همان، ص 204.

41. همان، ص 211.

42. همان، ص 219.

43. همان، ص 218.

44. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، پيشين، ص 194.

45. همان، صص 196-195.

46. علي دواني، زندگاني زعيم بزرگ عالم تشيع آيت الله بروجردي، پيشين، صص 192-188.

47. همان، صص 388-382.

48. همان، صص 197-193.

49. همان، صص 242-211.

50. همان، صص 210-198.

51. همان، صص 142-133.

52. همان، صص 353-328.

53. عقيقي بخشايشي، يكصد سال مبارزه روحانيت مترقي، ج 3، قم: نشر نويد اسلام، 1361، ص 145.

54. همان، ص 142.

55. علي دواني، پيشين، صص 258-255.

56. همان، ص 130.

57. همان، ص 137.